جدول جو
جدول جو

معنی دیوان دره - جستجوی لغت در جدول جو

دیوان دره
(دی دَ رَ)
قصبۀ مرکز بخش دیواندره تابع شهرستان سنندج است و1000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). نام محلی در کنار راه سنندج و ساوجبلاغ میان زاغه وظفرآباد در 89500 گزی سنندج. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دهان دره
تصویر دهان دره
دهن دره، خمیازه، دم عمیق همراه با باز شدن غیر ارادی دهان، بر اثر خستگی، کسالت، بی خوابی یا خواب آلودگی، دهن دره
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ رَ)
دهی است جزء دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران. دارای 310 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و رود محلی. محصولات آنجا غلات، لبنیات، میوجات، قلمستان، شیرخشت و عسل. شغل اهالی زراعت، گله داری و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دی دَ رَ)
نام یکی از بخش های شهرستان سنندج است این بخش در شمال شهرستان واقع و بخش دیواندره از 6 دهستان بشرح زیر تشکیل شده است. 1- دهستان حسین آباد از 39 آبادی با 7000 تن سکنه. 2- قره توره ا ز 50 آبادی با 12000 تن سکنه. 3- اوباتو از 44 آبادی با 9000 تن سکنه. 4- تیلکوه از 46 آبادی با 8000تن سکنه. 5- سارال از 39 آبادی با 9000 تن سکنه. 6-خورخوره از 48 آبادی با 7000 تن سکنه. بنابر آمار فوق بخش دیواندره از 266 آبادی تشکیل شده و سکنۀ آن 48 هزارتن میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دی نِ دَ)
دهی است از دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار با 581 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
دهی از دهستان گردیان بخش سلماس خوی است با 74 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَرْ رَ / رِ)
دهن دره. فنجا. بیاستو. هاک. باسک. پاسک. فاژ. خامیازه. خامیاز. ثوباء. تثاؤب. ثأب. بازشدن دهان به صورتی خاص بی اراده و آن علامت خواب یا بعضی امراض عصبی باشد. (یادداشت مؤلف). خروق. خمیازه. (از منتهی الارب). خمیازه را گویند و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و بسیاری خمار کیف و کاهلی. (برهان) (لغت فرس اسدی). فاژه و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و خمار. (آنندراج). و رجوع به دهن دره و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
نام ایستگاه راه آهن از دهستان علا بخش مرکزی شهرستان سمنان و آن اولین ایستگاه سمنان به دامغان در کیلومتر 18 است سکنۀ آن همان کارمندان ایستگاهند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان، واقع در 10هزارگزی خاور کردکوی با 720 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(عَ دِ)
دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیوان درۀ شهرستان سنندج واقع در 64 هزارگزی شمال باختری دیوان دره و 8 هزارگزی جنوب راه شوسۀ دیوان دره به سقز. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر. دارای 85 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، توتون، عسل، روغن، پشم، زردآلو و انگور است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهان دره
تصویر دهان دره
گشودن دهان بسبب غلبه خواب یا خماری و یا تنبلی، خمیازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهان دره
تصویر دهان دره
((~. دَ رِ))
گشودن دهان به سبب غلبه خواب یا خماری یا تنبلی، خمیازه
فرهنگ فارسی معین
خمیازه، دهن دره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رودخانه ای که از ارتفاع هشتصدمترسی دامنه های شمال غرب کوه
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در روستای نیالا یا منطقه هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی